چمانه و اسرار حج



شهید نادر چوپانیان



نام: نادر ( حسین )
نام خانوادگی: چوپانیان
نام پدر: غلامحسین

تاریخ تولد: 1348/03/13
تاریخ شهادت: 1365/12/10

کد شناسایی: 1209093
شماره پرونده: 65/10280


زندگی نامه:

شهید نادر ( حسین ) چوپانیان / الف - ش :
سيزدهم خرداد 1348، در شهرستان شمیرانات چشم به جهان گشود.
پدرش غلامحسین، کشاورز بود و مادرش خانم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت.
به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. دهم اسفند 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گار شهدای جوشقان و کامو واقع است. برادرش ناصر نيز شهيدشده است.



شهید ناصر چوپانیان



نام: ناصر
نام خانوادگی: چوپانیان
نام پدر: غلامحسین

تاریخ تولد: 1345/01/01
تاریخ شهادت: 1366/05/14

کد شناسایی: 1209094
شماره پرونده: 66/5509

زندگینامه:

چوپانیان، ناصر/ الف - ش :
يكم فروردين 1345، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش غلامحسین کشاورز بود و مادرش خانم نام داشت.

وی تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارگر کارخانه سیلو بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. 14 / مرداد / 1366 در سردشت بر اثر اصابت ترکش به سر توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گار شهدای جوشقان و کامو واقع است.

برادرش نادر نيز شهيدشده است.






باز هم از شهید بگوییم


نویسنده: برادر شهیدان عباسعلی چوپانیان


پدر بزرگوارمان مرحوم غلامحسین چوپانیان فرزند مرحوم حسین سال ها قبل از تولد شهیدان ناصر و نادر[حسین] که آن زمان در کامو از توابع کاشان ست داشت.

شبی از شب ها در عالم خواب مشاهده می کند که روز قیامت شده و به هر کسی چیزی به عنوان نتیجه اعمال دنیوی اش اعطا می گردد. وقتی نوبت به ایشان می رسد به او دو عدد کلید برای تصاحب دو غرفه بهشتی داده می شود و به ایشان اعلام می گردد که برای ست برای این غرفه ها می بایستی صبر کند ؛ زیرا هنوز وقت آن فرا نرسیده است.سال ها گذشت تا در سال 1344 ناصر و در سال 1348 نادر[حسین] در شهر تهران به دنیا آمدند.

آن ها [ شهیدان ناصر و نادر ]دوران کودکی و دوران تحصیل را در شمیرانات تهران به پایان رسانیدند.


شهید ناصر بعد از خدمت سربازی در جهاد سازندگی در نیک شهر استان سیستان بلوچستان به انجام وظیفه مشغول گردید.



شهید نادر [حسین] در دبیرستان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در تهران به تحصیل ادامه داد. وی در سال های 1364 و 1365 بارها به ندای امام خمینی (قدس سره) لبیک گفت و در جبهه حضور یافت.

وقتی دوستان و آشنایان می گفتند که: «با سن کم (16 سال) صلاح نیست که تحصیل را رها کنی و به جبهه بروی؟» در پاسخ می گفت: «حضرت امام (ره) فرموده هرکس می تواند به جبهه برود. . اگر شما نمی توانید بروید من می توانم.» که این جمله برای همگان قانع کننده و اتمام حجت بود.سرانجام او در تاریخ 10 / 12 / 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه به عاشورايیان پیوست.

وصیتنامه و یادواره او نیز نزد بنیاد شهید محترم کاشان و پایگاه مقاومت شهید محراب اشرفی اصفهانی کامو از توابع کاشان و مسجد جعفری در منطقه پیروزی تهران می باشد.


شهید ناصر که در نیک شهر و مهران در جهاد سازندگی و بسیج فعالیت داشت بیش از پنج روز نتوانست جای خالی برادر شهیدش را در لشگر محمد رسول الله ببیند و علیرغم اصرار والدین و خانواده که حداقل تا اربعین برادر شهیدش نادر[حسین] نزد آن ها بماند ، بلافاصله به جبهه ها پیوست و پس از شرکت در چند عملیات ، در تاریخ 14 / 05 / 1366 در منطقه سردشت ارتفاعات دوپازا در عملیات نصر هفت به خیل شهدای انقلاب پیوست. او همه را به انجام امر به معروف و نهی از منکر و اجرای احکام دین مبین اسلام وصیت کرد. وصیتنامه ایشان نیز همانند برادر شهیدشان نادر [حسین] چوپانیان یادواره و وصیتنامه اش تقدیم شده است.


آری این دو چشمه جوشان آب زلال گوارا برای آبیاری نهال نوپای انقلاب اسلامی ایران جاری و تقدیم گردیدند و ما را در حسرت دیدار و زیارتشان وانهادند. اگر چه مزارشان را در جوار امامزادگان احمد ، محمد و عبدالله علیهم السلام کامو ، به ظاهر زیارت می کنیم ولی از آن ها و تمامی شهدا شرمنده ایم که شاید نتوانسته باشیم اندکی از وصیتنامه های الهی و ی آنان را عمل نماییم. پیروی از ولایت فقیه زمان حضرت امام ای دامت توفیقاته ،جلوگیری از فساد اخلاقی و اقتصادی و. از مواردی هستند که می بایستی بیش تر به آن ها توجه نماییم. ان شاءالله.


آری ، خواب پدر بزرگوارمان به حقیقت پیوست و تعبیر گشت. امید آن که مارا هم در آن غرفه ها جای دهند و در روز قیامت آواره و بی پناه نباشیم. آمین یا رب العالمین.


والدین عزیز شهیدان ناصر و نادر نیز در سال های 1373 و 1374 دار فانی را وداع گفتند.


در پایان یادآوری می شود تاکنون چندین یادواره برای شهدای کامو در جوار امامزادگان مذکور در اعیاد فطر و 22 بهمن و سالگرد دفاع مقدس و همچنین در سال های اخیر همزمان با سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی در کامو برگزار گردید. در آخرین یادواره ، خرداد سال 1390 با حضور آیت الله صدیقی امام جمعه موقت تهران و با شرکت عزیزانی از بنیاد شهید شهر کاشان و امت شهید پرور کامو و جوشقان . با شکوه و عظمت خوبی برگزار گردید. امید است این زحمات برای همگی سرمایه دنیا و آخرت باشد.



مشکوک به تقدیرات الهی

از آن سفر کرده در بهاران جویا شدی، ص 78 - 81

نویسنده: سیدمحمدمهدی حسینی چمانوی

از او که به تقدیرات الهی مشکوک بود خواستی بدانی.

وی پس از سال ها توکل بر خدا و در مسیر الهی گام برداشتن، یک باره اعتقادش را نسبت به تقدیرات الهی از دست داد. او با وجود این که به خدا خیلی اعتقاد داشت ولی تقدیرات خداوندی را انکار می کرد. او مدام از خدا می خواست که آن اعتماد از دست رفته را بر گرداند. او با همه ی تضاد های فکری امیدوار ی خود را به امدادهای الهی از دست نداد و بدون یاری خدا کارها را امکان پذیر نمی دید.


وی حتی بر عملکرد فرشتگان الهی مشکوک بود و تقدیرات شب قدر را که از ناحیه خداوند بر بندگان ارزانی می شود بدون مصلحت سنجی ملائکه می دانست و آنان را متهم می نمود که مصلحت انسان را نمی سنجند و می نویسند آنچه خود می خواهند. او سر انجام در حالی که کوچک ترین شکی به یکتائی خدا نداشت، عوالم غیبی را بر دنیای دو ن ترجیح داد.


وی وقتی دنیاهای بالاتر را به دنیای دون ترجیح داد، به هنگام خاک سپاریش دوستی درون قبرش تسبیحی از خاک کربلا قرار داد. آن دوست پس از سال ها او را با همان تسبیحی که در دستانش بود ، خواب دید و بی آن که کلامی بگوید از او شنید که : "این دانه های تسبیح موجب نجات من گردیدند."


 



درگیر تو بودم


شاعر: کمال حسینیان زاده


درگیر تو بودم که‌ نمازم به قضا رفت
هرتیر دعا چون ز کمان‌ جست خطا رفت

هرچند شب و روز مرا دوخت به آهم
گوشی نشنید این همه آهی که فضا رفت

از دست چه کس نالم و فریاد به‌که دارم
دیدم که چه کس تیغ کشید و به خفا رفت

داند که مرا زور و زری نیست بدامان ولی 
نقدینه من عمر گران بود که در کار دعا رفت

بیداری هر شب غم هجران مرا دیده بنالید
از اول شب درپی او رفتم و تا صبح صبا رفت

دیدم کاین موی سپیدم به‌نگاهت گذراندی
افسوس خموشت پدیدار که عمرم به‌ فنا رفت

ای دوست کنون خاطره بر من توچه گویی
دانم که در این ره تو ندانی که چه‌ها رفت

مشتاقم اگر بار دگر زاد مرا مادر گیتی 
جویا بشوم ناله‌ آن زاده‌ی قبلی به‌ کجا رفت

پیداست کمالا که نصیب تو برین خاک 
چون آه که بر سینه گذر کرد و هوا رفت.




شیخ عبدالنبی بحرانی


از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

شیخ عبدالنبی بحرانی بردخونی دشتی فرزند شیخ محمد کردوانی (آل علامه شیث) از علمای سرشناس منطقه دشتی که در برخون مدرسه علمیه تأسیس کرده و حدود دویست طلبه[۱] در آن به تحصیل اشتغال داشته‌اند و علاوه بر آن در دیگر نواحی دشتی نیز مدارسی را ایجاد کرده‌است. خاندان وی از علمای شیعه در چهار سده قبل از بحربن به بندر کنگان مهاجرت کرده و بتدریج جهت ترویج دین در نواحی مختلف جنوب حضور یافتند. پسران وی همه اهل علم بوده‌اند و بعضی از آنها مانند: شیخ عبدالله، شیخ علی و شیخ یوسف اجتهاد داشته‌اند و از مروجان علم بوده‌اند. وی در سنه ۱۳۳۵ قمری در نود سالگی در بردخون درگذشت. اخیراً (۱۳۹۰) بر مزار وی در بردخون بنای یادبود ایجاد شده‌است.[۲]

وی هنگام جنگ جهانی اول به سال 1333.ق در دوره کهنسالی بسر می‌برده‌است و مانند دیگر علمای منطقه از جمله سید عبدالله بلادی بوشهری با فتوای خود مردم جنوب را به دفاع در مقابل هجوم بریتانیا دعوت نمود.[۳]

فارسنامه ناصری از وی چنین یاد می‌کند: «و از علمای نواحی دشتی، جناب مستطاب علام فهام، قدوه انام حاج شیخ عبدالنبی اصل آن جناب از جزیره بحرین است. در قریه بردخان دشتی توقف دارد و چندین نفر طلبه علم در آن قریه مجتمع گشته، هر روزه کسب کمالات علمیه را در خدمت آن جناب می‌نمایند»[۴]



Shaykh abdonnabi bbd (1).JPG

بنای مرقد آیت الله شیخ عبدالنبی بحرانی بردخونی دشتی

سيد محمد تقی حسينی فرزند مير علي از خانواده ي سادات متولد هفتم آبان 1344 در يكي از روستاهاي گنبد كاوس به نام قوينلي در يك خانواده اي متوسط و متدين به دنيا آمد.
نوید شاهد گلستان؛ شهادت کهفی است که شهید بی قرار در آن آرام می گیرد زیرا شهادت وسیله وصول است و بی قراری شهید در فصول از یار است.

تأملی بر زندگي نامه ي «شهيد سيدمحمد تقي  حسيني»

از تولد تا شهادت

سيد محمد تقی حسينی فرزند مير علی از خانواده سادات متولد هفتم آبان 1344 در يكي از روستاهاي گنبد كاوس به نام قوينلي در يك خانواده اي متوسط و متدين به دنيا آمد .
اين روستا از مردمان فارس و تركمن تركيب شده و دريك اتحاد و انسجام بسيار خوب در كنار هم در صلح و صفا زندگي مي كنند. چون خانواده ي سيد تقی حسينی از سادات اين روستا می باشند، در اين روستا داراي احترام خاص بودند و همه اهالی به ديده احترام به آن ها نگاه می کنند .به همين خاطر سيد محمد تقی نيز از همان كودكی طوری تربيت شد كه دائم مراقب رفتار و كردار خويش بود و سفارش خانواده در نحو ه رفتار او تاثير شگرفي گذاشت .

تأملی بر زندگي نامه ي «شهيد سيدمحمد تقي  حسيني»

تحصيلات ابتدايی را در همان روستا و تحصيلات راهنمايی را در مدرسه بسكي درشهر گنبد به پايان رساند و در اين مدت هرگز در تحصيلات خود كوتاهي نكرد و از دانش آموزان خوب مدرسه بود . فاصله شهر و روستا را هر روز از خانه تا سر خط با پاي پياده طی می كرد و در جنب و جوش هاي كودكانه آن ها خستگي اين مسير به چشم ديده نمي شد و روز هاي پر خاطره و لذت بخش اين روزها را با خوراكی های دست پخت مادر و نان محلي و پول اندك تو جيبي پشت سر گذراند .
وارد دبيرستان كه شد، درس را بسيار جدی پي گير شد و در كنار درس به مطالعه ي كتاب هاي غير درسي پرداخت و فكر و استعداد هاي نهفته ي او شكوفا گرديد. مطالعه ي كتاب هاي مذهبي او را به مسجد و دسته هاي عزاداري كشاند و حضور فعال در اين مكان ها احترام او را دربين عامه بيشتر كرد و از كمك به كار هاي مردمي لذت مي برد و هميشه در اين موارد در صف اول قرار داشت و اهالي هم سيد محمد را براي كار هاي عمومي پذيرفته بودند .
يكي از ويژگي بارز سيد محمد تقي شجاعت وي بود كه اين ويژگي از همان كودكي در او بود و بيش تر هم به اين لقب او را مي شناختند و همين روحيه باعث شده بود كه وي در بيان حرف و لهجه رك باشد و هر حرفي را بدون ترس و فكر به عواقب آن مي گفت. به اين خاطر اهالي روستا او را دوست داشتند .
در قبل از انقلاب ، از ياران با وفاي امام بود و در پخش اعلاميه و درتظاهرات حضور فعال داشت و بعد از انقلاب هم بيكار ننشست و اولين كاري كه با دوستانش انجام داد، مسجد روستا را با تا سيس پايگاه بسيج فعال تر ازقبل كرد و فعاليت آن ها به صورت گسترده ادامه يافت . در اين پايگاه جمع آوري كمك هاي مردمي و تبليغ براي اعزام نيرو ، آموزش هاي نظامي در رديف با لايي قرار داشت .
سيد محمد تقي به اين هم قانع نشد و آرام نگرفت. در سال دوم راهنمايي درس مي خواند و از همان مدرسه به صورت داوطلب به جبهه اعزام شد و آموزش هاي نظامي را با آموزش هاي ويژه كاملتر كرد و پس از آن در منطقه ي موسيا ن به خدمت پرداخت و درعمليات مختلف حضور داشت ، تا اين كه در تاريخ سی ام آبان 1362 به درجه رفيع شهادت نائل آمد و نام نيک خود را در روستاي قوينلی براي هميشه زنده ساخت .

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان

مگر معجزه چیست ؟


شیدا شهمرادی


http://hajj.avablog.ir/upload/picture/4.jpg

لمس تو در وجود خود !

معجزه ای از سوی خداست .

مگر معجزه چیست ؟ جز به نقش کشیدن چشمانت در لابه لای چشمانم ،

معجزه پرورش وجود تو در کوچه های دل ، معجزه عطر یارم در لابه لای چمنزار بویایی ام ، معجزه تویی ای یار رعنا روی من.



دلنوشته

نوازش گونه پلک می بندم .


شیدا شهمرادی

http://hajj.avablog.ir/upload/picture/index.jpg

نوازش گونه پلک می بندم .

دستی می بینم از سوی تاریکی ها به سمت معشوقش دراز شده

و تو ای معشوق ، معشوقی با درخت خیانت در وجود خود با بی رحمی و لبخند خبیث چشمانت دست دیگری را می فشاری .

من ،شیدای وجود تو با قلب بی قرارم ، زمین ! خیابان سوم با کوچه های پرپیچ و خمش را با هر یک از بوسه های باران وجودم می لرزانم .


امام حسن عسکری چند فرزند داشت ؟

سید محمد مهدی حسینی چمانوی

hoseini48.andishvaran.ir


اگر چه برخي از نويسندگان نام چند فرزند براي امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ ذکر می کنند ولی قول مشهور اين است که از ايشان تنها يک فرزند متولد شده است که هم نام و هم کنيه با رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله وسلم ـ است.

تقسيم ميراث آن حضرت (امام یازدهم) ميان مادر و برادر ايشان نيز مي تواند مؤيد قول مشهور باشد .

معتمد عباسی براي آن که وانمود کند که از امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزندي باقي نمانده و شيعيان از وجود امام بعدي مأیوس شوند، دستور داد ، ميراث آن حضرت ميان مادر و برادر امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ تقسيم شود.

اين تقسيم ارث نشانگر آن است که امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزند ديگري نداشته است.


http://hajj.avablog.ir/upload/picture/quote_1569066681133.png


دعای هفتم صحیفه سجاديه جهت دفع بلا و گشایش کارها / ترجمه فارسی





متن و ترجمه دعای هفتم صحیفه سجادیه


وَ کانَ مِنْ دُعائِهِ عَلَیهِ السَّلامُ إذا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أوْ نَزَلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ:

از دعای حضرت زین العابدین (علیه‌السّلام) است آنگاه که امر مهمی بر ایشان پیش می‌آمد یا کار دشواری حادث می‌شد و هنگام سختی:

1- یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ، وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إلَى رَوْحِ الْفَرَجِ.
ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می‌شود، و ای آن که سختی دشواری‌ها با تو آسان می‌گردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.

2- ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأسْبابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إرادَتِکَ الْأشْیاءُ.
سختی‌ها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به اراده‌ی تو موجود شوند،

3- فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإرادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ.
و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند.

4- أنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ أنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمّاتِ، لا یَنْدَفِعُ مِنْها إلّا ما دَفَعْتَ، وَ لا یَنْکَشِفُ مِنْها إلّا ما کَشَفْتَ.
تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، و در ناگواری‌ها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.

5- وَ قَدْ نَزَلَ بِی یا رَبِّ ما قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ ألَمَّ بِی ما قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.
ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینی‌اش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمده‌ام که با آن مدارا نتوانم کرد.

6- وَ بِقُدْرَتِکَ أوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطانِکَ وَجَّهْتَهُ إلَیَّ.
این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده‌ای و به سوی من روان کرده‌ای.

7- فَلا مُصْدِرَ لِما أوْرَدْتَ، وَ لا صارِفَ لِما وَجَّهْتَ، وَ لا فاتِحَ لِما أغْلَقْتَ، وَ لا مُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لا مُیَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ، وَ لا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
آنچه تو بر من وارد آورده‌ای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کرده‌ای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند.

8- فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیما شَکَوْتُ، وَ أذِقْنِی حَلاوَةَ الصُّنْعِ فِیما سَألْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختی اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده‌ام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شیرینی استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه.

9- وَ لا تَشْغَلْنِی بِالْاِهتِمامِ عَنْ تَعاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمالِ سُنَّتِکَ.
و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.

10- فَقَدْ ضِقْتُ لِما نَزَلَ بِی یا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أنْتَ الْقادِرُ عَلَى کَشْفِ ما مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ ما وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إنْ لَمْ أسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظیمِ.
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.




متن کامل دعای هفتم صحیفه سجادیه و ترجمه آن


وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه‌السلام إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکرْبِ . دعای او هنگامی‌که برایش مهمی دست می‌داد یا رنجی فرود می‌آمد.


(۱) یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ. (۲) ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ. (۳) فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ. (۴) أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ (۵) وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بی‌مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. (۶) وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی. (۷) فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. (۸) فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً. (۹) وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک. (۱۰) فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بی‌یا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ به حمل مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بی‌ذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.


ترجمه دعای هفتم: دعای او هنگامی‌که برایش مهمی دست می‌داد یا رنجی فرود می‌آمد.

(۱) ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود و ای که تندی شدائد به عنایتت می‌شکند،‌ ای که راه بیرون‌شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود، (۲) دشواری‌ها به لطف تو آسان گردد و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید و قضا به قدرتت جریان گیرد و همه‌چیز به اراده تو روان شود، (۳) تنها به خواست تو بی‌آنکه فرمان دهی، همه‌چیز فرمان برد، و هر چیز محض اراده‌ات بی‌آنکه نهی کنی از کار بایستد، (۴) در تمام دشواری‌ها تو را می‌خوانند و در بلیات و گرفتاری‌ها به تو پناه جویند، غیر از بلایی که تو دفع کنی بلایی برطرف نگردد و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی، (۵) الهی بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته و گرفتاری‌هایی بر من حمله‌ور شده که تحملش برای من دشوار است (۶) و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده‌ای و به اقتدار خود متوجه من نموده‌ای، (۷) اله من، چیزی را که تو آورده‌ای کسی نبرد و آنچه تو فرستاده‌ای دیگری باز نگرداند و بسته تو را کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد و آنچه را تو دشوار نموده‌ای کسی آسان نکند و آن را که تو ذلیل کرده‌ای یاوری نباشد، (۸) پس بر محمد و آلش درود فرست و به رحمتت الها - در آسایش را به رویم باز کن و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من بشکن و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن و به درخواست من شیرینی اجابت بچشان و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه نصیبم فرما و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاری‌ها مقرر کن (۹) و مرا به خاطر چیرگی غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود باز مدار؛ (۱۰) چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی‌تاب‌وتوان شده، و قلبم از تحمل آنچه در زندگی‌ام رخ نموده، لبریز از اندوه گشته و تو به رفع گرفتاری‌هایم و دفع آنچه در آن درافتاده‌ام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر، گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم، ای صاحب عرش عظیم.




هفت سین قرآنی





بسم الله الرحمن الرحیم


عید نوروز باستانی را به تمامی هموطنان و خدمتگزاران صدیق و مخلص کشور و خانواده های ارجمند شهدا تبریک گفته و سالی سر شار از خوبی ها و به دور از هم و غم ها برای تمامی هموطنان ایرانی در هر مکانی از این دنیا هستند ، آرزومندم .

امام صادق(ع): نوروز را فارسیان حفظ کردند لکن شما(عرب ها)آن را تضییع کردید. (علامه مجلسی، بحارالانوار به نقل از مهذب ابن فهد حلی)


هفت سین قرآنی

نشریه ندای ایران ۲۷ اسفند ۱۳۸۴

سیدمحمدمهدی حسینی چمانوی


۱. سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ (صافات/۷۹)
۲. سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ (صافات/۱۰۹ )
۳. سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ (صافات/۱۲۰)
۴. سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ (صافات/۱۳۰)
۵. سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ (زمر/۷۳)
۶. سَلَامٌ قَوْلاً مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ (یس/۵۸)
۷. سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (قدر/۵)


از امام علی (ع) رسیده است: "در روز اول حمل ( اول فروردین ماه پس از تحویل سال) این هفت سلام قرآنی را در ظرف چینی سفید (با چیزی خوردنی مثل زعفران) نوشته و با گلاب شسته (می توانید گلاب را با آب مخلوط کنید) هر که از آن بخورد تا سال دیگر از هر بلیه ای محفوظ می ماند."

و یا در و قت تحویل سال بخوانید بر خود و اعضای خانواده تان بدمید.

می توانید هر یک از سلام های قرآنی را جدا کرده و هر شماره را بر روی یکی از ظروف هفت سین نوروزی خود بچسبانید و یا با خطی خوش بر روی آن ظروف بنویسید.

از دیگر خواص : نوشیدن آن به هنگام بیماری موجب شفا است .




تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Jenna Robert آشپزباشی دخترای کوچه پایینی _ آموزش نویسندگی ققنوس تعمیر آسانسور Ryan Amanda